نتایج جستجو برای عبارت :

بنویس از رنج فتاده به دایره‌ای .

آتش به جان گلشن طاها فتاده استکوثر میان شعله آتش فتاده است
بابا میان کوچه، دلش پشت در بماندمادر میان معرکه تنها فتاده است
دست فرشته ها همه از غم به صورت استنقشی کبود بر رخ زهرا فتاده است
فضه برس به داد که مادرزدست رفتجای درنگ نیست همین جا فتاده است
بازوی او بگیر و بزن آب بر رخشاز پا به راه یاری بابا فتاده است
بانو نشسته سینه زنان آه می کشدتا ریسمان به گردن مولا فتاده است
آتش به جان گلشن طاها فتاده استکوثر میان شعله آتش فتاده است
بابا میان کوچه، دلش پشت در بماندمادر میان معرکه تنها فتاده است
دست فرشته ها همه از غم به صورت است
نقشی کبود بر رخ زهرا فتاده است
فضه برس به داد که مادرزدست رفتجای درنگ نیست همین جا فتاده است
بازوی او بگیر و بزن آب بر رخشاز پا به راه یاری بابا فتاده است
بانو نشسته سینه زنان آه می کشدتا ریسمان به گردن مولا فتاده است

آتش به جان گلشن طاها فتاده استکوثر میان شعله آتش فتاده است
بابا میان کوچ
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
دریافت
دستمو بگیر ، کربلا ببر 
جون مادرت آبرو بخر 
ادامه مطلب
برای مشاهده تصویر در ابعاد اصلی ، روی تصویر بالا و یا اینجا کلیک کنید.
برای مشاهده تصویر در ابعاد بسیار بزرگ، اینجا کلیک کنید.
برای دریافت فایل لایه باز (psd) تصویر اینجا کلیک کنید.
تصویر خوشنویسی های به کار رفته در این اثر:
یا ابا عبد الله
برای مشاهده تصویر در ابعاد اصلی ، روی تصویر بالا و یا اینجا کلیک کنید.
این کشته فتاده به هامون حسین توست
برای مشاهده تصویر در ابعاد اصلی ، روی تصویر بالا و یا اینجا کلیک کنید.
–لینک کمکی – پیکوفایل–
این
بنظرم شیر بیشه ی محبت های آدمیزادی کسیه که بعد از طی کردن درست و مبتنی با مسیر رشد و کمال محبت های والد و مولودی و هم خون و هم شیری، به بلوغ باهم بودن رسیده باشه. و مچی محکم تر از مچ همسر برای خوابوندن در این میدان مجوی...
 
+جدا اگر من از ضایعات خلقت و بی شأن و بی لیاقت بدونم خودم رو کفر نکردم!؟
+مگه میشه میل رفتن به مقصدی در اقتضای حق رو داشته باشی ولی راهی برای رسیدنش نباشه!؟
قانع به یک استخوان چو کرکس بودن
به زان که طفیل خوان ناکس بودن
با نان جوین خویش حقا که به است
کالوده و بپالوده هر خس بودن
( حکیم عمر خیام)
قومی متفکرند در مذهب و دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آن که بانگ آید روزی
کای بیخبران راه نه آنست و نه این
( امروز روز بزرگداشت حجت الحق الامام عمر ابن ابراهیم خیام نیشابوری است)
از کوچه پس کوچه ها به خیابان معدنی رسیدم. پیاده رو شلوغ بود و من از کنار ماشین های پارک شده کنار خیابان رد می شدم که متوجه ندای "آقا آقا" شدم. برگشتم. پسرکی در راننده را باز کرده بود و به شدت گریه می کرد. میان گریه گفت بابام رفته و نیومده. پیش خودم گفتم شاید اتفاقی برای پدرش فتاده. آمدم سمتش که ناگهان ماشین راه افتاد. سریع پدال ترمز را فشار دادم و نشستم پشت فرمان. دستی بالا نبود. 
ادامه مطلب
دیشب حضرت حافظ گفت:« ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش ... بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش» 
دیوان رو بستم. نذاشتم حرفش تموم بشه که من اگه می‌خواستم اینو بشنوم، سراغ حافظ نمی‌رفتم. بهش گفتم اینو باید میاوردی جلوی چشم من: «بیا ای طایر دولت! بیاور مژده‌ی وصلی»
اشتباه نکنید؛ نه عاشق شدم و نه دلم برای مامانم اینا تنگ شده :)) فقط شونه‌هام درد گرفته از سنگینی باری که سال‌هاست به دوش می‌کشمش و دردی که قلبم رو مچاله کرده. دوست نداشتم این‌جا،
▫️
به جان دوست که باشد تصور باطل
همی رویم به راهی که نیستش پایان
فتاده‌ایم به بحری که نیستش ساحل
بجز دهان توام هیچ آروزیی نیست
ولی چه سود که هیچم نمی‌شود حاصل
#سلمـان_ساوجی
─═┅✰❣✰┅═─
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
دیشب حضرت حافظ گفت:« ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش ... بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش» 
دیوان رو بستم. نذاشتم حرفش تموم بشه که من اگه می‌خواستم اینو بشنوم، سراغ حافظ نمی‌رفتم. بهش گفتم اینو باید میاوردی جلوی چشم من: «بیا ای طایر دولت! بیاور مژده‌ی وصلی»
اشتباه نکنید؛ نه عاشق شدم و نه دلم برای مامانم اینا تنگ شده :)) فقط شونه‌هام درد گرفته از سنگینی باری که سال‌هاست به دوش می‌کشمش و دردی که قلبم رو مچاله کرده. دوست نداشتم این‌جا،


✳️تقدیم به ساحت مقدس بانوی صبر و استقامت حضرت زینب کبری سلام الله علیها....
 
افسوس که این قافله ،سالار ندارد
مانند  ابوالفضل ، علمدار   ندارد
جان سوزد و آتش به نیستان فتاده
دردی است نهانی که تیمار ندارد
در دشت بلا سید احرار شهید شد
زینب ...  دگر محرم اسرار  ندارد
با صد مِحَن وغصه ازین دشت روان است
آن سوی نگاهش خریدار  ندارد
دل می بَرَد اما همه ی آه و فغانش
از بهر یتیمی است که غمخوار ندارد
همراه اسیران دل خونین ولیکن
ویرانه ی شام را دگر اخبا
رفتم، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پر از درد بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود
رفتم، که داغ بوسه پر حسرت ترا
با اشک‌های دیده ز لب شستشو دهم
رفتم که ناتمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم
رفتم مگو، مگو، که چرا رفت، ننگ بود
عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما
از پرده خموشی و ظلمت، چو نور صبح
بیرون فتاده بود به یکباره راز ما
رفتم که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در لابلای دامن شبرنگ زندگی
رف
من توی کوران بلایای طبیعی مثل همین سیل که عیدمون رو عزا کرده، قبل از سازمان مدیریت بحران و هلال احمر و دولت و سپاه و استاندار و فرماندار و وزرا و وکلا، سرمو می‌گیرم بالا و از خدا گله می‌کنم. که ای پروردگار عالم؛ این «فتاده را پای زدن» چه لذتی داره؟ این مردم مظلوم چه گناهی مرتکب شدن که سزاش خونه‌خرابیه؟ کجای این کارت با عدالت سازگاری داره؟بین بچه‌ها بحث بود که زلزله بدتره یا سیل؟ من گفتم زلزله بهتره... چون می‌دونی این چند ثانیه لعنتی تموم می
هشدار کرونا به جهان است
                                                  گویا که به هشدار نهان است
ویروس کرونا ز پلیدی است
                                                  از همره دامان سعودی است
 
 
 
شک بر چه سزاوار که این بار تنیدند
                                                       از هول حلیمی و به دیگی که رسیدند
شک بر چه که دین از کفشان رفت
                                                       آیا دل ما را که شکستند،شنیدند؟
 
ا
به نام خالق بی‌همتا
# مجالس+
# دیوارنوشت
سلام ما به تو و سامرای اطهر تو
سلام ما به حرمخانه منور تو
سلام بر تو و برحرمتت که جبرائیل
جبین گذاشته بر آستانه در تو
سلام ما به تو ای عسکری لقب که خدا
نهاده خیل ملک را معین و عسکر تو
سلام ما به شکوه و شوکت و قدرت
که آگه‌ست از این قدر و جاه داور تو
قسم به عمر کمت ای گل بهشت رسول
دوباره زنده شده یاد عمر مادر تو
سلام ما به دل پاره‌پاره‌ات هر دم
سلام اهل سماواتیان به پیکر تو
سلام ما به تو و آن گلی که از داغت
شرر
 حال کردم با این راک
(از گروه دپچ مد )
 چون شاید داره زندگیه منو خیلیای دیگرو میگه...
واقعا ترسناکه اشتبا بودن
به قوله اقای خیام که میگه :
«قومی متفکرند اندر ره دین//
قومی به‌گمان فتاده در راه یقین//
می‌ترسم از
آن‌که بانگ آید روزی//
کی بی‌خبران راه نه آن است و نه این»
لینکش
Depeche Mode:
Wrong
Wrong
Wrong
I was born with the wrong sign
In the wrong house
With the wrong ascendancy
I took the wrong road
That led to the wrong tendencies
I was in the wrong place at the wrong time
For the wrong reason and the wrong rhyme
On the wrong day of the wrong week
I used the wrong method wit
 
سر شب تا به سحر گوشه زندان چه کنمدل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم
گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضاگاه چون شمع مرا سینه سوزان چه کنم
آرزویم به جهان دیدن روی پسر استسوختم،سوختم از آتش هجران چه کنم؟
کنج زندان،بلا گشته ز هجران رضاتیره روز من از شام  غریبان چه کنم
نه رفیقی به جز از دانه زنجیر مرانه انیسی به جز از ناله و افغان چه کنم
به خدا دوری معصومه و هجران رضامی کشد عاقبتم گوشه زندان چه کنم
از وطن کرده مرا دور،جفای هارونمن دل خسته سر گشته و حیران
دگر آن شبست امشب که ز پی سحر نداردمن و باز آن دعاها که یکی اثر نداردمن و زخم تیز دستی که زد آنچنان به تیغمکه سرم فتاده برخاک و تنم خبر نداردهمه زهر خورده پیکان خورم و رطب شمارمچه کنم که نخل حرمان به از این ثمر نداردز لبی چنان که بارد شکرش ز شکرستانهمه زهر دارد اما چه کند شکر نداردبه هوای باغ مرغان همه بالها گشادهبه شکنج دام مرغی چه کند که پر نداردبکش و بسوز و بگذر منگر به این که عاشقبجز این که مهر ورزد گنهی دگر نداردمی وصل نیست وحشی به خمار هجر
 بسم رب الشهداء والصدیقین -بسم الله القاصم الجبارین 
امام خمینی (قدس سره )دولت آمریکا تروریست بالذات است-بخشی ازوصیتنامه سیاسی الهی آن عزیزسفرکرده 
کفتاران خون خواروگرگ صفتان جهان خوارباکمک مزدوران وعمال خودسرداررشیداسلام حاج قاسم سلیمانی وهمرزمان شهیدش به ویژه ابومهدی المهندس معاون حشدالشعبی عراق رادرتروری ناجوانمرادنه ازامت اسلام گرفتند قطعا بااین عمل نابخردانه گورخودوایادی پلیدشان رادرمنطقه بادست خودکندند بعدازاین جنایت سربا
درست از لحظه‌ای که به خانه رسیدم و به این حقیقت دست یافتم که در منزل شامی در کار نیست و تهیه‌ی آن بر عهده‌ی برادری‌ست که حالاحالاها قرار نبود به خانه بیاید؛ چنان از سقف‌فتاده‌ای روی زمین درازبه‌دراز افتادم و به حال خود گریان شدم. آخر مگر شکم گرسنه تاب انتظار دارد؟
زمان به کندترین حالت ممکن می‌گذشت. چشم به راه صدای در و در پی آن، سلامِ برادر بودم ولی افسوس که تنها صدایی که در گوشم بود آوایی بود چون:
تیک...تاک...تیک...تاک...تیک...تاک...تیک...تاک...
پیشکش به کنگره سردار شهید محمدعلی قجری

پیچیده عطر بوی تو در گلعذار عشقای سرفراز معرکه در کارزار عشق

ای شمع پُر گداز به بازار عاشقیپروانه ی فتاده به پای شرار عشق!

بیدار خط شکن به مصاف ستمگرانمانده به عهد خود همه جا استوار عشق!

تا اوج قلّه های یقین پَر گشوده ایسیمرغ قاف قافله در شاهکار عشق

ای زنده ی همیشه تاریخ ای شهیدای لاله تپیده به خون در دیار عشق

ای پاسدار مرتبتِ عشق و راستیای نخل پُر ثمر که شدی سایه سار عشق!

فرمان حمله تا زِ جلودار می رس
پیشکش به کنگره سردار محمدعلی قجری نراقی اولین شهید استان مرکزی

 
پیچیده عطر بوی تو در گلعذار عشقای سرفراز معرکه در کارزار عشق
 
ای شمع پُر گداز به بازار عاشقیپروانه ی فتاده به پای شرار عشق!
 
بیدار خط شکن به مصاف ستمگرانمانده به عهد خود همه جا استوار عشق!
 
تا اوج قلّه های یقین پَر گشوده ایسیمرغ قاف قافله در شاهکار عشق
 
ای زنده ی همیشه تاریخ ای شهیدای لاله تپیده به خون در دیار عشق
 
ای پاسدار مرتبتِ عشق و راستیای نخل پُر ثمر که شدی سایه سار عش
رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود
این عشق اتشین پر از درد بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود 
رفتم که داغ بوسه ی پر حسرت تو را
با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم
رفتم که ناتمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم
رفتم،مگو،مگو که چرا رفت ننگ بود
عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما
از پرده خموشی و ظلمت،چو نور صبح
بیرون فتاده بود به یکباره راز ما 
رفتم که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در لابلای دامن شبرنگ زندگی
رف
هشدار کرونا به جهان است
                                                  گویا که به هشدار نهان است
ویروس کرونا ز پلیدی است
                                                  از همره دامان سعودی است
 
 
 
شک بر چه سزاوار که این بار تنیدند
                                                       از هول حلیمی و به دیگی که رسیدند
شک بر چه که دین از کفشان رفت
                                                       آیا دل ما را که شکستند،شنیدند؟
 
ا
 همه مبهوت ومحو نمازش بودند
افق روز نوزدهم ماه رمضان غرق به خون گشت. 
خورشید پرتلالوی آسمان ولایت، اولین ولی امر مومنین "علی علیه السلام" با چهره ی خونین سر به سجاده عشق نهاد و آه از نهاد افلاکیان برآمد گویی قَدرش تنها میان آنها شناخته شده بود. 
فرمود: فُزتُ و رب الکعبه و چه خشنود بود که به آرزوی دیرین خود رسید و سبکبار از میان دنیایی از نیرنگ و دروغ رخت بر می بندد و به دیدار معشوق خویش نائل می آید. 
علی مرتضی بسان میزان شریعت و ترازوی طریقت است
بهشت
جلوه ی صحن و سرای شاه چراغ است
صفای باغ بهشت از صفای شاه چراغ است

ولای
آل محمد(ص) دلیل بندگی ماست
دلیل شیعگی ما ولای شاه چراغ است

چراغ راه هدایت، دلیل «نور علی نور»فروغ مهر ز نور خدای شاه چراغ است

اگر
چو ماه درخشد زمین برای ملائک
ز نور مرقد پاک و سرای شاه چراغ است

به
شیعه درس وفا داده است در ره مقصود
که الگوی بشریت وفای شاه چراغ است

برای
بخشش و احسان نمونه گر که بخواهید
نشان و الگوی بخشش سخای شاه چراغ است

مس
وجود بشر گر شده است چون زر خا
بهشت
جلوه ی صحن و سرای شاه چراغ است
صفای باغ بهشت از صفای شاه چراغ است
ولای
آل محمد(ص) دلیل بندگی ماست
دلیل شیعگی ما ولای شاه چراغ است
پر
است خانه ی دلها ز نور آل محمد(ص)
محل و مطلع آن نور خدای شاه چراغ است
اگر
چو ماه درخشد زمین برای ملائک
ز نور مرقد پاک و سرای شاه چراغ است
به
شیعه درس وفا داده است در ره مقصود
که الگوی بشریت وفای شاه چراغ است
برای
بخشش و احسان نمونه گر که بخواهید
نشان و الگوی بخشش سخای شاه چراغ است
مس
وجود بشر گر که شد زر خالص
تمام
بهر احصای آخر رمضانرفته بودم ستاد استهلالتا ببینم که وضع فردا چیسترمضان یا که اول شوالمی روم چون صواب هم دارد هم تماشاست جان تو هم فالمی روم روی برج آزادی برج میلاد بلکم ایران مالعاقبت روی برجکی رفتیمسر قلهک حوالی یخچالهر چه ماندیم بلکه دیده شودشانس یاری نکرد و هم اقبال(در پرانتز دونکته عرض کنمنا سپاسی است روم بر دیفالروزه داری در این هوای خفنواقعا هم که سخت بود امسالبس که شد استرس به من واردروی اعضای بنده زد تبخالخشک بودم گلاب بر روتانیا
هشدار کرونا به جهان است
                                                  گویا که به هشدار نهان است
ویروس کرونا ز پلیدی است
                                                  از همره دامان سعودی است
 
 
 
شک بر چه سزاوار که این بار تنیدند
                                                       از هول حلیمی و به دیگی که رسیدند
شک بر چه که دین از کفشان رفت
                                                       آیا دل ما را که شکستند،شنیدند؟
 
ا
شد محرم کربلایی شد دلمدامنم از اشک غم گردیده یم
کربلا یعنی گریبان های چاککربلا یعنی حسین(ع) روحی فداک
کربلا یعنی که آغشته به خونکشتی اسلام گشته واژگون
کربلا یعنی مرمّل بدّماء(1)کربلا یعنی که مهتوک الخباء(2)
کربلا یعنی بلا یعنی عزااشک غم بر خامس آل عبا
کربلا یعنی شهیدالشهداءکربلا یعنی قتیل الادعیاء(3)
کربلا یعنی شفاه الذابلات(4) تشنه بودن بر لب شط فرات
پیکر عریان فتاده روی خاککربلا یعنی که جسم چاک چاک
کربلا یعنی جسوم الشاحبات(5)کربل یعنی دماءا
شد محرم کربلایی شد دلمدامنم از اشک غم گردیده یم
کربلا یعنی گریبان های چاککربلا یعنی حسین(ع) روحی فداک
کربلا یعنی که آغشته به خونکشتی اسلام گشته واژگون
کربلا یعنی مرمّل بدّماء(1)کربلا یعنی که مهتوک الخباء(2)
کربلا یعنی بلا یعنی عزااشک غم بر خامس آل عبا
کربلا یعنی شهیدالشهداءکربلا یعنی قتبل الادعیاء(3)
کربلا یعنی شفاه الذابلات(4) تشنه بودن بر لب شط فرات
پیکر عریان فتاده روی خاککربلا یعنی که جسم چاک چاک
کربلا یعنی جسوم الشاحبات(5)کربل یعنی دماءا
هشدار کرونا به جهان است
                                                  گویا که به هشدار نهان است
ویروس کرونا ز پلیدی است
                                                  از همره دامان سعودی است
 
 
 
شک بر چه سزاوار که این بار تنیدند
                                                       از هول حلیمی و به دیگی که رسیدند
شک بر چه که دین از کفشان رفت
                                                       آیا دل ما را که شکستند،شنیدند؟
 
ا
به نظر من هم تنهایى بزرگترین فلسفه زندگیه.
شاید بزرگترین فلسفه هرکس باتوجه به غمیه که در اون زمینه حس میکنه و احتمالاً اون غم از یه جایى توى نوجوانى کودکى جنینى چیزى میاد؛ از برداشت ما از جهان وقتى نوجوان کودک جنین بودیم. از برداشتى که ممکنه اصلاً واقعیت نداشته باشه اما در دل انسان فتاده میشه که فلان موضوع، مهمترین موضوع تاریخ بشره.....
مثلاً من همیشه متعجب میشم از میزان راحتى اى که افراد در فراموش کردن هم دارند... این اهمیت افراد دیگر در زندگی
تا به حال متن کامل شعر محتشم کاشانی در باره قیام کربلا ( باز این چه شورش است که در خلق عالم است) را خوانده‌اید؟ فکر نمی‌کردم اینقدر بلند باشد. هر چند وقتی می‌خواندمش احساس می‌کردم اکثر ابیاتش را در مداحی‌ها شنیده بودم. اگر مایل بودید که بخوانیدش به ادامه مطلب رجوع کنید!
 
 
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کج
اسیر غصه و دردم به بند تنهاییگذشت عمر من آقا، چرا نمی آیی؟
بدون تو همه دنیاست تار و ظلمانیتو نور هستی و تو روشنای دنیایی
برای دیدن روی تو چشم می خواهمتو نور چشمی و گرمای قلب شیدایی
همیشه ورد لبم آیه های قران استقسم به عشق به آیات وحی معنایی
گرفته رود ز چشم تو آب ای دریاکه رود آب بنوشد ز چشم دریایی
به شوق کوی تو مرغ دلم به پرواز استتو سرو باغ بهشتی، تو  یاس زهرایی
تمام دفتر شعرم پر است از نامتبه خط فارسی و شیوه ی چلیپایی
تو رهنمایی و گم کرده ام تو
هشدار کرونا به جهان است
                                                  گویا که به هشدار نهان است
ویروس کرونا ز پلیدی است
                                                  از همره دامان سعودی است
 
 
 
شک بر چه سزاوار که این بار تنیدند
                                                       از هول حلیمی و به دیگی که رسیدند
شک بر چه که دین از کفشان رفت
                                                       آیا دل ما را که شکستند،شنیدند؟
 
ا
بهار مسعود
در استقبال از نیمه شعبان و میلاد امام عصر(عج)
 
جز تو چه کسی بهار مسعود بود
در اوج عطش زمزمه رود بود
از نکهت خود دهد به گلشن سهمی
سر تا به قدم سخاوت و جود بود
چون اختر تابنده بیفشاند نور
هادی ره تار و مه آلود بود
پاکیزه تر از آب زلال چشمه
رخشنده چو قرآن زراندود بود
برخاسته از دامن پاک زهرا(س)،
مانند علی(ع) و مثل محمود(ص) بود
موسی روش،عیسی دم و یوسف رخسار
خوش نغمه تر از حضرت داوود  بود
دوم حسن(ع) از سلسله عترت را
با آن همه جور خصم، مولود بو
بهار مسعود
در استقبال از نیمه شعبان و میلاد امام عصر(عج)
 
جز تو چه کسی بهار مسعود بود
در اوج عطش زمزمه رود بود
از نکهت خود دهد به گلشن سهمی
سر تا به قدم سخاوت و جود بود
چون اختر تابنده بیفشاند نور
هادی ره تار و مه آلود بود
پاکیزه تر از آب زلال چشمه
رخشنده چو قرآن زراندود بود
برخاسته از دامن پاک زهرا(س)،
مانند علی(ع) و مثل محمود(ص) بود
موسی روش،عیسی دم و یوسف رخسار
خوش نغمه تر از حضرت داوود  بود
دوم حسن(ع) از سلسله عترت را
با آن همه جور خصم، مولود بو
شاعران بزرگ پارسی‌گوی (۱۳)
قرن چهارم و نیمه‌ی اول قرن پنجم هجری
 
غضایری
 
محمد بن علی غضایری رازی از شاعران بزرگ عراق و از مداحان امرای اخیر دیلمی در ری و ستایش‌گر سلطان یمین‌الدوله محمود غزنوی است.
لقب شعری او را غضایری و غضاری هر دو نوشته‌اند و این صورت دوم را فقط منوچهری در شعر خود به کار برده است زیرا منوچهری مردی عربی‌دان بود و می‌دانست که نسبت به غضاره (یعنی گلی که بدان سفال سازند) «غضاری» است نه غضایری؛ اما شاعر خود لقب شعری خود را
نوش دارو
بعضی اهنگا شبیه ابی که به خورد خاک تشنه می روند
در جانم نفود میکنند
مثل این موزیک
 
در این تلاطم بودن
به پای لحظه دویدن
کجاست جای رسیدن
کجاست جای رسیدن
کجاست خانه ی لیلی
کجاست راحت مجنون
بس از قصه شنیدن
کجاست جای رسیدن
در این سیاهی شبها
شکست ناله به لب ها
خدای شعر دمیدن
کجاست جای رسیدن
ازین خمار فراری
از ان قرار گریزان
شکست پای رمیدن
کجاست جای رسیدن
منم که سینه ی چاکم
فتاده است به خاکت
نگو کم است خزیدن
کجاست جای رسیدن
متن عاشقانه‌ای از سیمین بهبهانی
——–| ارائه شده توسط وبسایت متن عاشقانه |—–—



بیا بیا که به سر، باز هم هوای تو دارم
به سر هوای تو دارم، به دل وفای تو دارم
مرا سری‌ست پر از شور و التهاب جوانی
که آرزوی نثارش به خاک پای تو دارم
چو گل نشسته به خون و چو غنچه بسته دهانم
چو لاله بر دل خود، داغ از جفای تو دارم
بلای جان منت آفرید و کرد اسیرم
شکایت از تو ندارم، که از خدای تو دارم
به هجر کرده دلم خو، طمع ز وصل بریدم
که درد عشق تو را خوشتر از دوای تو دارم
با توجه به اصول هفتگانه HACCP در پیش گفته شده ، موارد زیر برای طراحی و اجرای سیستم باید مورد توجه باشد :1_ برنامه ریزی برای تدوین اجرای HACCP باید به طور جداگانه برای هر صنعت و حتی هر یک از کارخانه های صنعت خاص انجام گیرد .2_ گزینش اعضای تیم اجرایی شامل تخصصهای لازم مانند میکروبیولویست _شیمیست ،تکنولویست ، متخصص در امو بهداشت و مانند اینها، از بین کار کنان داخل کارخانه یا دانشگاه و مراکزوهشی و واحدهای مشابه از خارج کارخانه .3_تعریف کاملی از وﻴگی های
به‌سان رهنوردانی که در افسانه‌ها گویند،گرفته کولبارِ زادِ ره بر دوش،فشرده چوبدست خیزران در مشت،گهی پرگوی و گه خاموش،در آن مهگون فضای خلوت افسانگیشان راه می‌پویند،
ما هم راه خود را می‌کنیم آغاز.
سه ره پیداست...
نوشته بر سر هریک به سنگ اندر،
حدیثی که‌ش نمی‌خوانی بر آن دیگر.نخستین: راه نوش و راحت و شادی.به ننگ آغشته، اما رو به شهر و باغ و آبادی.
دو دیگر: راهِ نیمش ننگ، نیمش نام،اگر سر بر کنی غوغا، وگر دم درکشی آرام.سه دیگر: راه بی‌برگشت، بی‌
طنزانه - 2در همین پیشانی کاغذ (1) عارض شوم که در پی مرقومه ی مرسوله ی پیشین که تقدیم حضورتان گشت، تلواسه ای (2) بر دلمان فتاده که نکند آنسان که باید و شاید در تنویر و تبیین مقاصد مقصوده توفیق نیافته یا خدای ناخواسته زیاده تصدیع افزا (3) گردیده باشم. لذا رجاء واثق دارم در صورت مشاهده ی هرگونه عیب و نقصی منت بر ما نهاده متذکر شوید تا این تلواسه ای که سخت بر جان ما رحل اقامت فکنده هر چه زودتر بعون الله و منته زائل گردد.
⏮⏮⏮⏮⏮⏭⏭⏭⏭⏭اما بعد...مدرس (4) ت
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.






param name="AutoStart" value="False">












پژوهش ها و گزارش
های مهمی از سوی اهل فن عرصه ی هنر و ادب ایرانی (چه ایران دوستان مستشرق و چه
شعر در مورد مادر
همه چیز درباره عکس و شعر در مورد مادر فوت شده و مادر بزرگ در دسته سرگرمی سایت علم سرا
مادر یکی از بهترین انسان هایی است که روی
زمین آفریده شده است . همیشه به مادر خود احترام بگذارید و هیچگاه او و
محبت هایش را فراموش نکنید . در ادامه ما حدود صد شعر در مورد مادر گردآوری
و برای شما روی سایت قرار دادیم . امیدواریم از خواندن این شعرها لذت
ببرید .
مادر زشیره ی دادی تــــــو شیـــر مــــــــادر
در پـــای نــو جوانت گشتی تـــو پیـر مـ
ای خـوشا روزی کـــه معشوق را مهمان کنیم             دیده از روی نگــارینش نگارستان کنیم
  گر ز داغ هجر او دردی است در دل های ما           ز آفتاب روی او آن درد را درمان کنیم
یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیتا مرضیه;(قرآن مجید)
سلام بر امام بزرگوارم،رهبرم مرد جماران،سلام بر امتم امت حزب الله،آه ای انسان ها هرگز از یاد نبرده ام سالیان دراز جهل و جهالت را،پس اگر ناقوس مرگ جلادان با ریختن خون من به نابودی می گراید و اگر تداوم خط انبیاء
برنامه
به نام ِ خدا و سلام
********************************************
به همراهی ِ شما عزیزان، دقایق ِ این فصل از رادیو آوا رُ در کنار ِ هم خواهیم بود.
******************************************
قطعا در این فرصت عرض ِ ارادت به آستان ِ حضرت امام حسین علیه اسلام و شهدای ِ کربلا و بازماندگان ِ واقعه بزرگ ِ عاشورا و بانو حضرت زینب سلام ا... علیها اولین کلام ِ ماست و بعد عرض تسلیت به همه شما عاشقان ِ سید الشهدا علیه السلام.
*******************************************
حضرت امام حسین (علیه السلام)، گوهری الهی
از روزی که پا در روستای خودمان گذاشتیم چند هدف تفریحی مد نظر قرار داده بودم و حتی وسایل شب مانی در کوه رو آماده کرده بودم از قبل،به دلیل باران نفس گیر و بدی همیشگی هوا برنامه اصلی که حداقل دوروز طول می کشید کنسل شد:(
یکی از دیگه از جاهایی که قصد رفتن بنموده داشتیم از این قرار می باشد...

صبح که از خواب بیدار شدم و نیت بر سرویس بهداشتی نمودیم که در آن سر حیاط بود و با باز کردن درب خانه و استشمام و برخورد خنکی دلچسب هوا سرویس را از یاد برده و مستقیم ب
تاروپود
هستی شعر فارسی را گویا با انتظار آمیخته اند و این ترکیب تاثیرگذار در جای جای
ادبیات منظوم هزار وصد ساله فارسی حضوری چشمگیر دارد و با حیات مردم توامان
گشته  است . گاه انتظار خویش را در این
ابیات نظامی گنجوی جلوه گر می سازد
ای
مدنی برقع و مکی نقاب                         پرده نشین چند بود آفتاب

منتظران
را به لب آمد نفس                            ای زتو فریاد به فریاد رس

و گاه
در کلام حافظ شیرازی متجلی می شود

ای
پادشه خوبان داد از
به نام خداوند جان و خرد

 

گفت و گو با شیخ صدوق (ره)

بیژن شهرامی

 

سالها فکر می کردم جناب شیخ صدوق(ره) همان شهید محراب آیت
الله صدوقی(ره) است تا این که امسال عید برای زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام الله
علیها به شهر مقدس قم رفتیم و به جای اقامت در 
هتل – که پول
بسیاری می خواست - سراغ ستاد اسکان آموزش و پرورش رفتیم و مهمان مدرسه ای نوساز و
زیبا شدیم که اسم حضرت شیخ  بر سر درش
نوشته شده بود.

در ورودی آموزشگاه تابلویی به چشم می خورد که علاقه مندان
را ب
-وصیت نامه سردار شهید سر تیپ حاج غلامرضا یزدانی فرزند محمد
بسم الله الرحمن
الرحیم
« اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم»
« اشهد ان لااله الا
الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهدا ان علی ولی لله
لا اله الا الله و لا
نعبد الا ایاه     لا اله الا الله حسبی جل
الله    لا اله الا الله ما فی قلبی
غیرالله
بار الها: بنده ای هستم
پر گناه و روسیاه که با کوله باری خالی از صالحات و دوش سنگین از سیئات و گناه بر
پیشگاهت رهسپارم.
بار الها: روسیاهی
دلشکسته، سرگردانی م
-وصیت نامه سردار شهید سر تیپ حاج غلامرضا یزدانی فرزند محمد

بسم الله الرحمن
الرحیم

« اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم»

« اشهد ان لااله الا
الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهدا ان علی ولی لله

لا اله الا الله و لا
نعبد الا ایاه     لا اله الا الله حسبی جل
الله    لا اله الا الله ما فی قلبی
غیرالله

بار الها: بنده ای هستم
پر گناه و روسیاه که با کوله باری خالی از صالحات و دوش سنگین از سیئات و گناه بر
پیشگاهت رهسپارم.

بار الها: روسیاهی
دلشکسته، سرگردا
غزل شمارهٔ ۶۴۴                    بـا روی چـون گـلـنـارش از بـرگ سـمن باز آمدم          بــا زلــف عــنــبــر بـارش از مـشـک خـتـن بـاز آمـدم          تــا آن نــگــار ســیــمـبـر شـد شـمـع ایـوانـی دگـر          مــردم چــو شــمــع انـجـمـن وز انـجـمـن بـاز آمـدم          گــفــتــم بــبــیــنـم روی او یـا راه یـابـم سـوی او          رفـتـم ز جـان در کـوی او وز جـان و تن باز آمدم          از عـشـق آن جـان جـهـان بـگـذشـتـم از جـ
شعر در مورد غم
در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد غم برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
وقت آن شد که سر خویش، من از غم شکنم
آهی از دل کشم و حلقهٔ ماتم شکنم
گر مراد دل من را ندهد این گردون
همه اوضاع جهان، یکسره در هم شکنم
شعر در مورد غم
زان دم که شدیم آشنای غم تو
بیگانه زخویشم از جفای غم تو
با عشق تو عهد ما چو محکم بودست
کردیم جهان و جان فدای غم تو
شعر در مورد غم و اندوه
ز بازا
غزل شمارهٔ ۸۱۵                    زهــــی جــــمــــال تــــو خـــورشـــیـــد مـــشـــرق دیـــده          بـــــتـــــنـــــگـــــی دهــــنــــت هــــیــــچ دیــــدهٔ نــــادیــــده          ســــواد خــــط تــــو دیـــبـــاچـــه صـــحـــیـــفـــهٔ دل          هــــــلــــــال ابــــــروی تـــــو طـــــاق مـــــنـــــظـــــر دیـــــده          مــــه جــــبــــیــــن تــــو بــــرآفــــتــــاب طــــعــــنـــه زده
ننگ است سایه را ز من و همرهی من

 

گه زان به پیش می‌رود و گاه از قفا


در لرزه هم‌چو بحرم و در ناله هم‌چو رود

 

درعجز چون نسیمم و در ضعف چون صبا


بی‌خواب چون ستاره و بیمار چون هلال

 

دمسرد چون صباح و سیه بخت چون مسا


سرگشته هم‌چو آبم و آواره همچو باد

 

لت‌خواره هم‌چوخاکم و گردنده چون هوا


انجم ز آتش دل من می‌برد فروغ

 

گردون ز آب دیده به رویم کند شنا


اکنون به دردمندی من نیست هیچ کس

 

اکنون به نامرادی من نیست هیچ جا


می‌سازدم زمانه ناساز
اشعار زیر از قصاید سید قطب الدین حسین میرحاج گنابادی متخلص به آنسی می باشد. وی از شاعران و مشاهیر شهرستان گناباد است. آنسی این بیت ها  را در مدح رسول اکرم (ص) سروده است که در مجموعه جنگ اشعار آمده است.


تا کی ز دورِ چرخ در این دیر دیرپا

     

باشد به سانِ دایره نی سر مرا نه پا


سوراخ گشته است ز گرداب سینه‌ام

 

در موج بحرِ حادثه بیگانه ز آشنا


کس را هوای صحبت من نیست در جهان

 

چون رعد در فغانم و چون ابر در بکا


ننگ است سایه را ز من و همرهی من

 

گ
همیشه دوست داشتم یک نسخه به روزتر و کامل‌تر و شسته رفته‌تر از این یادداشت منتشر کنم. فعلا ولی همین که این را داریم مدیون حسن آقای صنوبری و شهرستان ادب هستیم که بدون اطلاعم این یادداشت را منتشر کردند. دستشان درد نکند.

در دنیای سینما آدم های کمی پیدا می شوند که فیلم
سیاسی بسازند؛ و آدم های خیلی کمتری از بین همین ها هستند که حرفی برای
گفتن دارند و فیلمشان چیزی بیشتر از چهار تا دیالوگ غر غر زیر لبی داشته
باشد. از بین همین 4 تا و نصفی آدم هم یحتمل
شعر عاشقانه زیبا
در این بخش مجموعه اشعار عاشقانه زیبا از شاعرهای ایرانی را آماده کرده ایم. امیدارویم از خواندن این شعرهای کوتاه عاشقانه لذت ببرید.
تویی که ناب ترین فصل هر کتاب منیشروع وسوسه انگیز شعر ناب منی
من آن سکوت شکسته در آسمان توامو تو درآمد دنیا و آفتاب منی
چقدر هجمه ی تشویش بی تو بودن هاتویی که نقطه ی پایان اضطراب منی
برای زندگی ی بی جواب و تکراریبه موقع آمدی و بهترین جواب منی
روان در اوج خیالم چو رود می مانیهمیشه جاری و مانا در عمق
شعر عاشقانه زیبا
در این بخش مجموعه اشعار عاشقانه زیبا از شاعرهای ایرانی را آماده کرده ایم. امیدارویم از خواندن این شعرهای کوتاه عاشقانه لذت ببرید.
تویی که ناب ترین فصل هر کتاب منیشروع وسوسه انگیز شعر ناب منی
من آن سکوت شکسته در آسمان توامو تو درآمد دنیا و آفتاب منی
چقدر هجمه ی تشویش بی تو بودن هاتویی که نقطه ی پایان اضطراب منی
برای زندگی ی بی جواب و تکراریبه موقع آمدی و بهترین جواب منی
روان در اوج خیالم چو رود می مانیهمیشه جاری و مانا در عمق
 رمان عاشقانه قسمت دوم . فائزه در مرز عراق ۲
رمانکده کلیک کنید 
با کشته شدن علی حالم به کلی دگرگون شد.صحنه منفجر شدنش هیچ وقت یادم نمیره...جوری تیکه تیکه شد که حتی نتونستن سرشو پیدا کنن!تنها چیزی که ازش موند یه دست بود،وقتی اینو شنیدم حالم بد شد و از سنگر بیرون اومد و یه گوشه ای بالا اوردم.مرتضی اومد کنارم وایساد و گفت:_خیلیا اینجوری شهید شدن برادر،خیلی خودتو ناراحت نکن!از این حرفش انقد عصبانی شدم که بدون اینکه بهش جواب بدم از جام بلند شدم و به
اپیزود داوود، شهروز براری صیقلانی
داوود هفت سال داشت که یکروز سرد و مه آلود در اواسط آ ذر ماه سال ۷۳ از خواب برخواست تا مثل همیشه به مدرسه برود اما روزگارش دستخوش حادثه شده بود و او هرچه جست دیگر هرگز نتوانست مادرش را بیابد...
بچه موشی از عمق سوراخِ دیوار ظهور کرده و لحظه‌ای بعد با قدمهای تند و تیز ناپدید میشود.
جوجه کلاغ عجول قصه از شوق پرواز بود که چندی پیش لانه اش را ترک کرد به امید پرواز تا اوج آسمان اما بعد از سقوط ناباورانه اش از لانه اش د
  
 داوود هفت سال داشت که یکروز سرد و مه آلود در اواسط آ ذر ماه سال ۷۳ از خواب برخواست تا مثل همیشه به مدرسه برود اما روزگارش دستخوش حادثه شده بود و او هرچه جست دیگر هرگز نتوانست مادرش را بیابد...
   سی تقویم بعد....
[] درون پارک محتشم روی نیمکت چوبی ، پسرکی خسته از خستگیاش ، درمانده از دلبستگیاش ، درون دفترچه ی دلنویسش مینویسد ؛ 
نیست که نیست ,مادر گویی قطره ی آبی گشته و رفته زیر زمین ، در امتداد بیست تقویم دم به دم در هر قدم نامش برده ام . من بدنبال
اپیزود داوود، شهروز براری صیقلانی
داوود هفت سال داشت که یکروز سرد و مه آلود در اواسط آ ذر ماه سال ۷۳ از خواب برخواست تا مثل همیشه به مدرسه برود اما روزگارش دستخوش حادثه شده بود و او هرچه جست دیگر هرگز نتوانست مادرش را بیابد...
بچه موشی از عمق سوراخِ دیوار ظهور کرده و لحظه‌ای بعد با قدمهای تند و تیز ناپدید میشود.
جوجه کلاغ عجول قصه از شوق پرواز بود که چندی پیش لانه اش را ترک کرد به امید پرواز تا اوج آسمان اما بعد از سقوط ناباورانه اش از لانه اش د

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها